استاد عبدالباسط در سالهای 1966 و 1981 به کشور آفریقای جنوبی مسافرت کرده و از این سفرها خصوصا سفر اول تلاوت های زیبایی از خود به یادگار گذاشتن. خوشبختانه دیشب از مجموعه تلاوتهای سفر دوم استاد که با همراهی استاد احمد الرزیقی بود تلاوت زیبای جدیدی برای اولین بار منتشر شده که در این پست اون رو به بازدیدکننده های گرامی وبلاگ تقدیم میکنم.
به بهانه انتشار این تلاوت خاطره ای از استاد رزیقی مربوط به این سفر رو در اینجا نقل می کنم:
من با شیخ عبدالباسط به کشورهای زیادی مسافرت کردم و در این سفرها به گونهای رفتار مینمود که گویی او به همراه من آمده است نه من به همراه او! و این ناشی از حسن خلق و تواضع او بود. در سال 1981 به همراه او به کشور آفریقای جنوبی مسافرت کردم. سفر و اقامت در این کشور به علت وجود مسائل حاد نژادپرستی بسیار مشکل بود. وقتی به ژوهانسبورگ رسیدیم، در فرودگاه جمعیت زیادی خصوصا از سفیدپوستان را دیدم که به استقبال ما آمده بود. به شیخ عبدالباسط گفتم که خیلی مواظب خودت باش. شیخ گفت: خداوند خود حافظ ما است. در سالن فرودگاه نشستیم و یک خانم خبرنگار به سوی ما آمد. شیخ عبدالباسط به او گفت با همکارم صحبت کن که من همراه و تابع او هستم. آن خانم صحبت را با من شروع کرد و به او گفتم من برای یک امر دینی و تلاوت قرآن آمدهام. او پرسید آیا شما در اینجا نژادپرستی میبینید؟ در جواب گفتم من برای تلاوت قرآن به اینجا آمدهام و کاری با نژادپرستی و این قبیل مسائل ندارم. خبرنگاری که به نظر میرسید نژادپرست باشد به سوی ما آمد و گفت: من میدانم شما دو نفر شخصیتهای مهمی هستید. آیا قبل از سفر به اینجا، اطلاع داشتید که برای حفاظت از جان شما چه تدابیر امنیتی تدارک دیده شده است؟ گفتم ما احتیاجی به محافظت نداریم. چون ما آمدهیم تا روزهای خوشی را در کنار برادران مسلمانمان از هر رنگ و نژاد و زبانی که باشند بگذرانیم. ما به مثابه پدران اینها هستیم. آیا پدران نیاز به محافظت از خود در برابر فرزندانشان دارند؟ مردمی که این گفتگو را از طریق تلویزیون مشاهده میکردند در راه مسجد به سوی ما آمدند و گفتند: ما همگی محافظ شما هستیم.
هزینه دانلود: ختم یک صلوات و یک حمد و یک سوره برای روح مادرم، استاد و جمیع مومنین